هشتمین جشنواره بین المللی شعر یار و یادگار

تا شروع رویداد:

ثانیه
دقیقه
ساعت
روز

بانویی که سپیده سخن انقلاب را سرود

"سپیده کاشانی" از جمله شاعران زن پارسی گوی معاصر کشور است که نقش بی مثال وی در ترویج ادبیات انقلابی و حماسی این مرز و بوم بی بدیل است

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی هشتمین جشنواره یار و یادگار بنقل از ایرنا، 'سرور اعظم باکوچی' ملقب به 'سپیده کاشانی' در اول مرداد سال 1315 شمسی در خانواده متدین و اصیل در کاشان متولد شد.



وی در خردسالی قرآن را به همت مادر خویش فرا گرفت، پدرش نیز که مردی اهل مطالعه و ادب دوست بود جانش را با حلاوت شعر و ادب پارسی آشنا ساخت و روح لطیفش را با شعر بزرگانی چون مولانا، سعدی و حافظ پیوند زد. چنان که سپیده کاشانی در این باره می گوید:

«من آخرین فرزند خانواده بودم و در دامان پر مهر و محبت مادری متدین و هنر دوست رشد کردم و بزرگ شدم. خیلی کوچک بودم که قرآن را از مادرم آموختم و هم با او بود که به مقابله آیات مبارک قرآن می نشستیم؛ رفته رفته علاوه بر فرا گرفتن قرآن و دروس مدرسه با راهنمایی پدر و مادر، روز به روز با اشعار شعرای نامی سرزمین مان خصوصا 'حافظ' آشنا و مانوس می شدم، از همان دوران بود که شور شعر به طریق ابتدایی در جان من نشست»

وی در سال 1322 پا به دبستان گذاشت و تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه '17 دی' به پایان برد و در اواخر دوران تحصیلی و در سن 11 سالگی اولین شعرش را سرود. وی دوره متوسطه را نیز با موفقیت در دبیرستان 'شاهدخت' کاشان پشت سر گذاشت در سال 1331 در سن شانزده سالگی با 'جواد عباسیان' که از اقوامش بود ازدواج کرد و به تهران مهاجرت نمود.

این ازدواج باعث شد تا اداره امور خانه و سرپرستی فرزندان دیگر مجالی برای سرودن شعر برای سپیده کاشانی باقی نگذارد ولی پس از سال ها دوری از عرصه شعر و ادب از سال 1347 همکاری خود را با مطبوعات کشور آغاز کرد و در بیشتر مجله هایی که دارای صفحات ادبی پرباری بودند، اشعارش به چاپ می رسید.

سپیده کاشانی نخستین کتاب شعرش را بنام 'پروانه های شب ' در سال 1352 منتشرکرد که این کتاب در مدت زمانی کوتاه نایاب شد.این شاعره بزرگ معاصر با شجاعت، شهامت، زیرکی در برخی اشعارش خفقان و اختناق دوران پهلوی را به تصویر کشیده بود.

بواسطه آشنایی سپیده کاشانی با اشعار پیشینیان و آگاهی از رمز و رازهای نهفته در غزل های 'حافظ ' و 'مولوی' باعث شده بود تا وی قدم اول را مطمئن و محکم بردارد.

با چاپ این کتاب علاقمندانش از وی خواستند تا دفتر دوم شعرهایش را نیز آماده کند؛ اما او درنگ کرد و حتی به درخواست مشتاقانی که تکرار چاپ پروانه های شب را از وی می کردند در جوابی حیرت انگیز گفت که «من شعر دیروز خود را قبول ندارم . از چاپ این کتاب که یک سال گذشته است »

با پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ماه 1357، سپیده در شمار اولین شاعرانی بود که بازگشت پیروزمندانه امام خمینی را با زبان شعر به تصویر می کشد و این روز با شکوه و سرنوشت ساز را در حافظه تاریخ به ثبت می رساند:

چارده قرن بسی گل وا شد

از یکی روح خدا پیدا شد

گلی آزاده ز صحرای خمین

خونش آمیخته با خون حسین

گل صد برگ خرد ، پر افشان

آمد و آمد و آمد چون جان

آمد و داروی بیماران شد

چلچراغ ره بیداران شد

شد ز آزادگی اش سرو خجل

چون به پا خاست ، نگون شد باطل

این شاعره فرهیخته، بعد از پیروزی انقلاب بخاطر اعتقاد راسخی که به اسلام و انقلاب داشت، با عزم و اراده ای جدی تر در عرصه فعالیت های فرهنگی ظاهر شد. او از نخستین روزهای پیروزی انقلاب همکاری خود را با مطبوعات آغاز کرد و برای مدتی نیز مسوولیت صفحات ادبی مجله 'زن روز' را عهده دار شد.

این شاعر فرهیخته کاشانی در سال 1358 همکاری خود را با صدای جمهوری اسلامی ایران به عنوان نویسنده برنامه های رادیویی آغاز کرد و به عضویت شورای شعر و سرود صدا و سیما در آمد که این عضویت تا 10 سال ادامه یافت. 'مهرداد اوستا'، 'محمود شاهرخی' ، 'علی معلم' ، 'مشفق کاشانی ' و 'سپیده کاشانی '، از جمله اعضای این شورا بودند.

وی در دوران همکاری خود با شورای شعر و سرود صدا و سیما 40 قطعه شعر با موضوع انقلاب و دفاع مقدس را پدید آورد که همه این شعرها به صورت سرود اجرا شده اند.

به خون گر کشی خاک من، دشمن من / بجوشد گل اندر گل از گلشن من

تنم گر بسوزی، به تیرم بدوزی / جدا سازی ای خصم، سر از تن من

کجا میتوانی، ز قلبم ربایی / تو عشق میان من و میهن من

مسلمانم و آرمانم شهادت / تجلی هستیست، جان کندن من

با شروع جنگ تحمیلی این بانوی شاعره معاصر بارها به همراه پسرش در جبهه های جنگ حاضر شده و به تشویق و ترغیب رزمندگان می پرداخت. او بارها و از نزدیک مقاومت و ایثار رزمندگان دلیر ایرانی را مشاهده کرد.

'حمید سبزواری' درباره این اقدام سپیده کاشانی می گوید:«او در خانه اش ننشست تا شعر 'هویزه 'را ندیده بسراید، بلکه در سنگرهای 'کوت الشیخ' با عبور از کانال ها و خاکریزها حضور می یافت. در نبرد 'فتح المبین'، به سنگرهای رزمندگان سر می زد و به آنان تبریک می گفت. او بارها به سوسنگرد و بستان سفر کرد»

مرگ همسرش در سال 64 باعث دوری سه ساله وی از عرصه شعر و ادب شد. ولی با تشویق خانواده و آشنایان از سال 67 دوباره فعالیت های هنری و فرهنگی را آغاز کرده و راهش را در این زمینه ادامه داد.

در سال 70 درحالی که تصمیم گرفته بود بعد از 18 سال دومین کتاب شعرش را منتشر کند دچار بیماری لاعلاج سرطان شد و پس از قطع امید پزشکان از معالجه اش برای تکمیل دوره درمان و انجام عمل جراحی به کشور انگلستان سفر کرد و قبل از انجام عمل در لندن مصادف با 24 بهمن سال 1371 چشم از جهان فروبست.

پیکر این بانوی فرهنگ و ادب پارسی بنابر وصیتش در بهشت زهرا و در کنار شهدای انقلاب به خاک سپردند.

پس از مرگ سپیده کاشانی آثاری از وی همچون 'هزار دامن گل سرخ'، 'سخن آشنا' و 'آنان که بقا را در بلا دیدند' شامل مجموعه یادداشت های دفاع مقدس از وی به چاپ رسید.

سپیده کاشانی، قبل از آن که رخ در نقاب خاک بکشد، به رسم مسلمانی وصیتنامه خویش را نوشته بود. در فرازی از این وصیت نامه چنین آمده است:«در مجلسی که ترتیب خواهید داد، از تمام دوستان و آشنایان بخواهید که مرا ببخشند و حلال کنند. اگر در مدت زندگی جسارت کرده ام ، از آنها صمیمانه امید بخشش دارم . دعا کنید من با اجر شهادت از دنیا رفته باشم »

معبود تویی ، از تو امان می خواهم

زان چشمه سرمدی ، نشان می خواهم

گفتی که شهید، زنده جاوید است

یارب ، ز تو عمر جاودان می خواهم