به گزارش پایگاه اطلاع رسانی هشتمین جشنواره یار و یادگار بنقل از ایبنا این روزها و شبها در همراهی با هفته وحدت که مزین به یاد رسول اکرم (ص) است فرصت را برای معرفت افزایی درباره رسول مهربانیها مغتنم میدانیم. به مناسبت این ایام، اهالی قلم و کتاب در گفتوگو با ایبنا از برنامههایشان در این ایام و پیشنهادهای خود برای مطالعه میگویند.

عبدالجبار کاکایی درباره ایام هفته وحدت و ولادت پیامبر اکرم (ص) عنوان کرد: این روزها بهترین زمانی است که انسان میتواند با سیر مطالعاتی در آثار و تفاسیر گذشتگان، بهویژه تألیفات منظوم، به مفهوم دقیقتری از «وحدت» دست یابد. چراکه ادبیات کشور ما با فضائل اخلاقی حضرت رسول (ص) آمیخته است؛ بهطوری که میبینیم این فضائل در بسیاری از آثار ادبی ما به ویژه آغاز دیوانها که به مدح پیامبر میپردازد، نمود پیدا کرده است.
این شاعر درباره توصیه مطالعاتی خود در این روزها عنوان کرد: البته من به اهالی فرهنگ و ادب توصیهای ندارم، چراکه این بزرگواران همواره به سیر مطالعاتی درباره پیامبر اکرم (ص) اهتمام داشته و دارند اما برای کسانی که کمتر سراغ بازتاب شخصیت پیامبر در ادبیات فارسی رفتهاند، پیشنهاد میکنم مستقیما به سراغ آثاری از مولانا و نظامی بروند تا با چشیدن شیرینی آن، ببینند پیامبر چه نگاه مهربانانهای به محیط خود داشتند.
کاکایی «وحدت» و «مهربانی» را بهترین صفاتی دانست که در ادبیات ما که به ایشان نسبت داده شده است و ادامه داد: اگر انسان با چنین نگاهی به سیر مطالعاتی در این زمینه بپردازد، به لحاظ اخلاقی خود را به مدت یکسال بیمه میکند.
وی عنوان کرد: از قصههایی که درباره زندگی پیامبر در آثار بزرگان ادبیات میخوانم واقعا متعجب میشوم که چرا بین پیروان اینچنین انسان بزرگواری این همه تفرقه به وجود آمده و این قدر همدیگر را تکفیر میکنند. چگونه میشود که یک انسان این قدر اخلاقمدار باشد و از شاگردان و پیروانش در جهان فعلی این همه بیاخلاقی دیده شود؟!
کاکایی تعمق در شعر حکیم نظامی گنجوی در مخزنالاسرار را که به الگوپذیری و تأسی از پیامبر اکرم (ص) میپردازد، توصیه کرد و گفت: معلوم است که در آنجا هم نظامی بهترین چاره تفرقه در جامعه زمان خود را تأسی به رفتار پیامبر میداند.
ای مدنی برقع و مکی نقاب سایه نشین چند بود آفتاب
گر مهی از مهر تو موئی بیار ور گلی از باغ تو بوئی بیار
منتظرانرا به لب آمد نفس ای ز تو فریاد به فریادرس
سوی عجم ران منشین در عرب زرده روز اینک و شبدیز شب
ملک برآرای و جهان تازه کن هردو جهانرا پر از آوازه کن
سکه تو زن تا امرا کم زنند خطبه تو کن تا خطبا دم زنند
خاک تو بوئی به ولایت سپرد باد نفاق آمد و آن بوی برد
باز کش این مسند از آسودگان غسل ده این منبر از آلودگان
خانه غولند بپردازشان در غله دان عدم اندازشان
کم کن اجری که زیادت خورند خاص کن اقطاع که غارتگرند
ماه همه جسمیم بیا جان تو باش ما همه موریم سلیمان تو باش
از طرفی رخنه دین میکنند وز دگر اطراف کمین میکنند
شحنه توئی قافله تنها چراست قلب تو داری علم آنجا چراست
یا علیی در صف میدان فرست یا عمری در ره شیطان فرست
شب به سر ماه یمانی درآر سر چو مه از برد یمانی برآر
با دو سه در بند کمربند باش کم زن این کم زده چند باش
پانصد و هفتاد بس ایام خواب روز بلندست به مجلس شتاب
خیز و بفرمای سرافیل را باد دمیدن دو سه قندیل را
خلوتی پرده اسرار شو ما همه خفتیم تو بیدار شو
ز آفت این خانه آفت پذیر دست برآور همه را دست گیر
هر چه رضای تو بجز راست نیست با تو کسی را سر وا خواست نیست
گر نظر از راه عنایت کنی جمله مهمات کفایت کنی
دایره بنمای به انگشت دست تا به تو بخشیده شود هر چه هست
با تو تصرف که کند وقت کار از پی آمرزش مشتی غبار
از تو یکی پرده برانداختن وز دو جهان خرقه درانداختن
مغز نظامی که خبر جوی تست زنده دل از غالیه بوی تست
از نفسش بوی وفائی ببخش ملک فریدون به گدائی ببخش
«نظامی گنجوی»