امام درباره حقوق مردم میفرمود حق آن چیزی است که ممکن است نتوانند آن را ادا کنند. گاهی به کسی میفرمودند تکلیف شما این است اما حق شما این نیست و خیلی بالاتر از اینها شما حق دارید. اما فعلا تکلیفی که دارید این است و باید این کار را انجام دهید. لذا ایشان خیلی مقید بود که در زمینه تکلیف که وظیفه امروزشان هست و میتوانند و غالبا به یکدیگر ارجاع ندادن منظورشان بود. لذا از بوروکراسی و کاغذ بازی این جور کارها ناراحت میشدند. حتی یادم نمیرود یک روزی یک طومار پارچهای بزرگی خدمت امام آوردند. ایشان گفتند آن کسی که این طومار به این بزرگی را نوشته است چه چیزی میخواهد؟ امام خودشان گوشه ای از این طومار را کنار زدند که دیدند زیر یکی از امضاهایی که پای این طومار خورده بود تعریف و تمجیدهای مرسوم زمان شاه را در وصف امام نوشته بودند. ایشان از این تعریف و تمجیدها اصلا خوششان نیامد. فرمودند بالاخره اینها چه میخواهند؟ گفته بودند اموری که در صلاحیت ما نیست بهتر است به مجلس ارجاع داده شود و یا به دولت ذیربطشان ارجاع داده شود(نگفتند به وزیر ذیربط). ایشان تفهیم میکنند که این کار باید در مجرای خودش جریان پیدا کند و انجام بشود. این نشان میدهد آقا حق را قائل بودهاند. گاهی میفرمود که اینها حق بزرگی بر شما دارند. حق امیری بر شما دارند. یعنی آنها سروران و امیران شما هستند. امام از این عبارات زیاد داشتند. امّا در بحث تکلیف میگفتند هر مقدار که میتوانید انجام دهید. اصرارشان این بود که در پاسخ گویی و جوابگویی عملی به مردم سستی نکنید. ایشان جملهای دارند که ظاهرا در پیامهایشان به مجلس باشد که آقای هاشمی خواندهاند، ایشان قریب به چنین مضمونی میفرمایند: تا میتوانید به مردم برسید، به اینهایی که درخواست دارند در حدی که معقول است و شما میتوانید کوتاهی و سستی نکنید. این بیان نشان میداد که ایشان بسیار مصر هستند به راه اندازی کار مردم و پاسخ دادن با ملایمت به مردم. حتی امام میخواسته بگوید، اگر نمیتوانید لااقل جواب نرمی به مردم بدهید و مردم را از خودتان خشمگین نکنید.