ایرانیان ملتی هستند که به رغم گریز همیشگیشان از اسارت بیگانگان، مقاطعی نه چندان کوتاه را شاهد به گرو رفتن هویت، ثروت و شخصیتشان نزد بیگانگان بودهاند. جماعت آنان به تاراج رفته است تا در عوض حاکمان عیاش، بی لیاقت، دنیا خواه و مستبد، از نعیم حاصل از فروش استقلال و شرافت میهن و ملت، چند صباحی خوش بگذرانند و بر مرکب حکمرانی خویش تیزتر برانند. همان ها که گاه مردم را به رخت و چوب شبانی میفریفتند و گاه به لباس و فرّ همایونی و گاه به آلات رنگارنگی که با حراج ثروت ملت به دست میآمد و آنان نامش را مرحمتی تمدن بزرگ میگذاشتند. کاخهای مرمرین شان یکی پس از دیگری قد میکشید و در جوارش کلبههای خشتی مردمان به حلبی آبادهایی بدل میشد که مأمن انواع بیچیزیها بود.
افزون بر این، افسون صنعت را چنان به گوش ملت در رنج غنوده خوانده بودند که لماظه فرنگیان را شکار خویش تصور میکردند و سرمست از این که در جنگل دنیا آهو برهای صید کردهاند به نوالهاش راضی میشدند. اما در این میان آتشی از درون جان این ملت هر از گاه شعله میکشید و خواب مصنوعی آنان را بر هم میزد، هر چند راکبان مرکب غرور و بازرگانان بازار هویت ملت، اغلب این آتش بیداری را به آب زر و زور و تزویر خاموش میکردند و دوباره آنان را به خوابی سنگین فرو می بردند تا آنجا که گاه گدایی و دریوزگی از بیگانه را تمام هویت خویش ببینند.
اما صبر تاریخی ایرانیان هنگامی به سر آمد که فریاد مردی از تبار پاکان آسمان، سفیر بیداری شد و هویت به اسارت رفته را به یاد آورد. این بار سیل مطالبات تاریخی مردمان صبور، چنان توفنده بر کاخ استثمار هجوم کرد که بنیانش را برانداخت و بنای تازهای افراخت؛ بدان امید که «آزادی» و «استقلال» را در پناه «جمهوری اسلامی» فراچنگ آورد و زین پس تا همیشه تاریخ آقای خود باشد و خادم خویش. بر همین اساس است که اگر بخواهیم آرمانهای تاریخی ملت ایران که در انقلاب پر شکوه اسلامی سال 57 متبلور شده است را برشمریم، بی تردید در کنار مطالبه «آزادی» و «جمهوری اسلامی» می باید از «استقلال» خواهی ملت ایران نیز یاد کنیم.
مفهوم و مقوله «استقلال» به رغم سادگی و بساطت اولیهاش، مفهومی وسیع و دارای درجات و مراتب متعدد بسیار و پیچیدهای است که بر رسیدن آن به مجالی بیش از این نیازمند است. اگر چه وقتی سخن از استقلال به میان میآید ذهن شنونده پیش از هر چیز به سراغ مفهوم بینیازی اقتصادی میرود اما گستره مفهوم استقلال موضوعات دیگری نظیر استقلال هویتی- فرهنگی، سیاسی و نظامی را نیز شامل میشود که اگر به میزان استقلال اقتصادی مهم و اثر گذار نباشند از آن فاصله بسیاری ندارند.
این اصل اساسی و مطالبه ارزنده ملت ایران هرگز از منظر پیر فرزانه و رهبر خردمند انقلاب حضرت امام خمینی(س) دور نماند. ایشان همان گونه که به تبیین و تحقق «آزادی» و «جمهوری اسلامی» همت گمارده بودند به مسئله استقلال نیز توجه داشتند و آن را با نگاهی جامع که برآیند بیش از نیم قرن حیات پر حرکت علمی و عملی بود واکاوی کردند. نویسنده بر آن است تا در این مختصر نگاهی اجمالی داشته باشد به اندیشه و آرای امام خمینی(س) در موضوع استقلال.
امام خمینی(س) نه تنها از دریچه اقتصاد به مسئله استقلال توجه کردهاند بلکه سایر وجوه استقلالرا نیز از نظر دور نداشتهاند که در این مجال به برخی از آنها اشاره میکنم. این نوشته میکوشد تا به قدر مجال خویش دریچهای هر چند کوچک از نظرگاه آن رهبر یگانه را پیش چشم خوانندگان گرامیاش باز کند.
ادامه مطلب...