* گفتگو با آیت الله سید حسین موسوی تبریزی
س: تفاوت بین حق و تکلیف چیست و نظرات کلی امام خمینی در این رابطه چیست؟
ج: مسئله فرق بین حق و تکلیف مطلبی است که ممکن است مسئله علمی و کلامی باشد و همین طور هم هست، به نظر من حق و تکلیف خیلی باهم مرتبط اند اگر درست معنا کنیم تکلیف را، یک وقت در جامعه برداشت از لفظ تکلیف چیست؟ در جامعه برداشت از این ها که این حرفها را میزنند، سوالها را می کنند برداشتشان از تکلیف این است که برای دیگری مسئله ای تحمیل بشود، دستوری عمل کند و از دستور دهنده اطاعت کند، تکلیف را این را می دانند. ولی یک وقتی نه ما می خواهیم اصل تکلیف را که برای انسانها در شرع مقدس اسلام هم آمده و ما در اسلام می گوییم انسان مکلف این را معنا می کنیم. در این معنا حق و تکلیف یکی می شود، توجه می کنید؟ و لذا ما می گوییم که انسان مکلف، برای بچه نمی گوییم مکلف یا برای مجنون و دیوانه نمی گوییم، مکلف دلیلش این است که بچه و دیوانه فهم و عقل کامل ندارد که درک کند که من باید این کار را بکنم و چرا نباید این کار را بکنم و چرا، این را نمی تواند، به خاطر این که نمی تواند، تکلیف هم نمی شود کرد و لذا تکلیف در آن جا نیست، ولی وقتی که مکلف شد آن جا که غافل هست باز هم تکلیف نیست که ما به عنوان مستضعفین و فلان، آن جاهایی که مثلا انبیا نیامده، به گوششان اسلام، دین نرسیده هیچی باز هم نیست. ولی وقتی که مکلف شده، همین تلنگر توجه به خلق و خالق و مخلوقات و قدرت پروردگار و این که برای چه آفریده شدم، توجه کرد خود به خود، برای این حق پیش می آید و تکلیف هم پیش می آید، یعنی خود را احساس می کند که من مخلوق خدا هستم، خداوند این قدر برای من لطف کرده، احسان کرده، شکر آن بر من واجبه. این جا یعنی حق خدا این است که من شکرش کنم ومن مکلفم او را شکر کنم و این ریشه حق و تکلیف به نظر من در این جا به یک جا می رسد این در جهت خدایی من مثال زدم که خیلی روشنتر است، یک وقتی آدم عقلش را از دست می دهد، مریض می شود، ضایع می شود، فکرش نابود می شود و دیگه تکلیف از او ساقط است، حقی هم خداوند از او نمی خواهد، برای این که این نمی توند دیگر حق را ادا کند. در رابطه با مسائل سیاسی به خصوص مسائل سیاسی اسلامی هم همین است. ببینید ما در جامعه مان برای همه مردم هم حق قائلیم هم تکلیف، اصلا حق بدون تکلیف امکان ندارد. همه ما این جا نشستیم یک قانون می گذاریم که تا یک ساعت موبایل هایمان را خاموش می کنیم. توجه کردید؟ همه تصویب کردید، وقتی تصویب کردید دیگر این حق شد که من موقع حرف زدن ببینم موبایل شما روشن است اعتراض کنم، چرا حق شد؟ برای این که شما خودتان امضا کردید و دادید این حق را به من و یا اگر من این کار را انجام دهم شما حق دارید به من اعتراض کنید. این حق و تکلیف با هم یعنی شما مکلفید آن موبایل را خاموش کنید بعد از رای گیری، بعد از این که همه با هم گفتیم این کار را انجام دهیم و حق دیگران هم هست که اعتراض کنند اگراین کار را نکردید. حکومت از این باب است، حکومت تکلیف هست اما ریشه تکلیف کجاست؟ حقه، یعنی آنی که ما در بیان حضرت امام رحمت الله علیه، می بینیم دائما این است که حکومت حق مردم است ولی بعد از آنکه حق شد، قانون اساسی تصویب شد، مجلس رفت و آمد قانون شد هرچیزی امام می فرماید که این قانون رانندگی هم حکم شرعی است یعنی تکلیف است باید عمل کنند. در جنگل ها رفتن و درختان را کندن، آتش زدن این خلاف شرع است چون قانون این است یا هر قانونی که ما داشته باشیم فرق نمی کند. خوب این می شود تکلیفی که منشا حق دارد. به نظر امام یعنی ما چیزهایی زیادی از امام رحمت الله علیه داریم که امام منشا تکالیف را هم که ظاهرا تکلیف است احکام اسلامی تمام احکام اسلامی بدون چون و چرا این ها همه حق محورند، یعنی آنجایی که خداوند حقی را به بشر داده که بشر باید پیشرفت کند، آن را آفریدم که پیشرفت کنید، به شما زمین را دادم برای تعمیر و آبادی،عمران، احیا و یا مثلا جان را به شما دادم که برای این که تقویت کنید، فکر کنید، تفکر کنید، جامعه تان را بسازید، خداوند گفته جامعه تان را بسازید. برای ما آن چه مهم است این است که جامعه پیشرفت کند و همه جامعه را بسازند. آن جایی که یک قانونی مسلم هم باشد، که زمان پیغمبر این قانون بوده و برای امیرالمومنین و زمان ائمه اطهار این قانون بوده اما الان می بینیم که این قانون جلوی پیشرفت جامعه انسانی را می گیرد و این حق مردم است که پیشرفت کنند، این قانون به نظر امام نباید دیگر اجرا بشود، توجه به مصالح نظام، نظام همان مردم است، همان حقوقمردم است، مهم است به نظر امام توجه به مسائل نظام، از احکام اولیه اسلام، است معنایش همین است که در کل، احکام اسلام برای انسان است نه انسان برای احکام اسلامی، این جمله را توجه داشته باشید، انسان برای اسلام نیست اسلام برای انسان است. اسلام است احکام اسلام است، کلیتش همه به خاطر پیشرفت انسان و انا لله و انا الیه راجعون بودن به مبدا عالی پرواز کردن و رفتن به آن جا رسیدن و همه آن چه که در قرآن بیش از شصت هفتاد تا آیه من دارم، پیدا کردم، نوشتم و تدریس کردم، همه این ها می گوید من برای شما آفریدم، زمین را، آسمان را، آب را، دریا را، جنگل را، حیوانات را، همه این ها را برای شما آفریدم، یعنی همه آن ها به خاطر شماست و در پیشرفت شماست، ما حق نداریم درهمان ماهی گرفتن هم آنقدر اسراف کنیم که نسل ماهی را نابود کنیم، ما فردیم (شما) نیستیم، شما به عنوان انسان. به نظر من حق و تکلیف همیشه توأمند، تکلیفی که از طرف کسی باشد که منشأش حق باشد، تکلیف از ناحیه خدا منشأش حق است، برای این که ما را آفریده، همه چیز از ایشان است. تکلیف از حاکمان جامعه ای که مردم به آن رأی دادند که برای ما حکومت کن، برای ما قانون بگذار مثلا در مجلس، در جاهای دیگر همه اش منشأش حق است. می شود گفت حق مبدأ است و تکلیف برآمده از آن حقه و فرقش هم همین است.
ادامه مطلب ...